کنکور و خاطرات قدیمی
کلاس سوم دبیرستان(نظام قدیم) را تمام کرده بودم که تابستان شد. تابستانی که منتهی به سال کنکور میشد. در کلاس های کنکوری که در مدرسه مان برگزار میشد ثبت نام کردم و شروع کردم به کلاس رفتن. آنهم در گرمای طاقت فرسای قم. دبیرستان ماندگان امام صادق(حکیم نظامی سابق) اگه نگم بهترین دبیرستان قم بود قطعا جز بهترین ها بود. فضای فوق العاده ای داشت فضایی که شبیه یک مدرسه نبود بلکه شبیه یک دانشگاه بود. از فضای سبز و درختکاری گرفته تا زمین چمن و زمین های ورزشی و مساحت بسیار زیاد که حتی اگه کل روز رو در آن سپری می کردی بازهم جاهایی بود که هنوز ندیده بودی.
بافت مدرسه قدیمی بود اما درس خواندن در آن واقعا دلپذیر. بگذریم! در تابستان منتهی به سال کنکور در کلاس های کنکور شرکت کردم. رشته من ریاضی فیزیک بود و برای درس های تخصصی مثل حسابان فیزیک شیمی و … هر روز کلاس می رفتم. یک روز سر کلاس شیمی یک سوال خیلی سخت استاد شیمی پرسید که هیچکس جز من بلد نبود. سوالی بود که از پاورقی های کتاب پرسیده بود و من به طور اتفاقی به تازگی اون قسمت رو خونده بودم و جواب دادم.
بعدش استاد برگشت و گفت: حالا که انقدر خوشگل جواب دادی باید تا تهش همینطور جواب بدی! فهمیدم که لِول درس خوندن در کنکور خیلی با مدرسه فرق می کنه. در دوران دانشجویی هم وضع همین طور بود. امتحانات پایان ترم را میشد به هر قیمتی که شده پاس کرد و نمره قبولی گرفت اما وقتی پای کنکور کارشناسی ارشد به میان آمد دیگه فهمیدم که باید مثل کنکور کارشناسی لِول درس خوندن رو بالا ببرم.
کنکور و مهمترین چالش
به طور کلی مسئله کنکور در ایران بزرگترین چالش و سرنوشت ساز ترین برهه در زندگی هر فرد است. کنکور است که تعیین می کند شما آدم خنگی هستید یا زرنگ!(البته در ایران اینگونه است. خودم زیاد موافق نیستم.) قرار است نخبه جامعه و منجی کشور شوید یا سربار جامعه. قرار است زندگی مرفهی در آینده داشته باشید یا زندگی مشقت بار. کنکور است که تعیین می کند شما می توانید به زودی زندگی رویایی خارج از کشور را تجربه کنید یا نه.
همه اینها متاسفانه یا خوشبختانه به کنکور بستگی دارد و نمی توان از زیر آن فرار کرد. البته شاید کسانی باشند که بگویند می شود بدون کنکور و وارد شدن به دانشگاه زندگی خوبی داشت و رفت تو کار آزاد و کلی پیشرفت کرد که من خیلی با آن ها مخالف نیستم. ولی مسیر کنکور و رفتن به دانشگاه مسیر متنوع تری است که گزینه های خیلی بیشتری در اختیار شما می گذارد و شاید خیلی زودتر شما را به چیزی که میخواهید میرساند. کافی است یک رتبه سه رقمی آورده باشید و در بهترین دانشگاه های تهران دوران تحصیل خود را آغاز کنید. آن وقت است که به احتمال زیاد به صف فراوان مهاجرت از کشور برای مقاطع تحصیلی آینده می پیوندید.
خلاصه کلام کنکور بیش از آنچه که اکنون فکرش را می کنید مهم است. این خیلی بد است که آینده زندگی ما را یک آزمون سه یا چهار ساعته قرار است تعیین کند. آزمونی که یک بار یا نهایت دو بار قرار است تکرار شود. اساسا چرا باید سنجش بار علمی ما در یک آزمون خلاصه شود. اگر میشد کل معیار سنجش افراد برتر بدون برگزاری کنکور انجام میشد خیلی بهتر بود ولی الآن که اینطور نیست!
کنکور کارشناسی ارشد و تحصیلات تکمیلی
کنکور کارشناسی ارشد هم همین طور است. طبق مطالعه مشخص شده است که درصد زیادی از دانشجویان پس از ورود به دانشگاه در همان ترم های اولیه متوجه می شوند که اصلا این رشته تحصیلی را دوست ندارند. این خود به عدم شناخت درست رشته های دانشگاهی در زمان انتخاب رشته برمی گردد که بدون اینکه فضای رشته ها را درست درک کنیم اقدام به انتخاب رشته می کنیم.
معمولا از این تعداد دانشجوی ناراضی از رشته تعداد بسیار بسیار کمی تصمیم به انصراف و یا دادن مجدد کنکور می گیرند. و اکثر قریب به اتفاق ترجیح میدهند با هر شرایطی که هست ادامه داده و حداقل مدرک لیسانس خود را بگیرند و بعد یا بروند سراغ رشته مورد علاقه خود و ادامه تحصیل بدهند یا اینکه وارد کار و حرفه مورد علاقه خود بشوند. من خودم جز معدود کسانی بودم که علاقه ام به رشته ام پس از ورود به دانشگاه بیشتر شد. در هنگام انتخاب رشته تصورم از رشته مهندسی مکانیک محدود به روابط فیزیک مکانیک و دینامیک میشد! 😉 ولی پس از گذراندن یکی دو ترم واقعا فهمیدم که علاقه بسیار بیشتری به این رشته دارم.
تجربه شخصی
در دوران لیسانس معمولا شب امتحانی درس میخوندم و خیلی علاقه ای به درس خوندن در طول ترم و حل تمارین نداشتم. البته تدریس اساتید هم در بی علاقگی دانشجویان برای درس خوندن در طول ترم مهم است. مثلا یادم میاد استاد درس مکانیک سیالات ما به قدری بد و گنگ درس می داد که من نه تنها از آن درس متنفر شده بودم بلکه تا پایان ترم هم نتوانستم تحمل کنم و آن درس را حذف کردم. در دوران لیسانس بیشتر از همه از درس های طراحی اجزا و ترمودینامیک خوشم می آمد و بیشتر از همه از سیالات بدم می آمد.
بعد از اینکه تصمیم به شرکت در کنکور کارشناسی ارشد در رشته مهندسی مکانیک گرفتم خیلی برام سخت بود که سراغ درس هایی بروم که هیچ علاقه ای به آن ها نداشتم ولی خب چاره ای نبود. اگر می خواستم در یک دانشگاه خوب ادامه تحصیل بدم باید آن ها را هم میخواندم. کتاب های مناسب برای کنکور را پس از مشورت از اهالی نخبه ای که سال های قبل کنکور دادند را تهیه کردم و شروع کردم به درس خواندن. یک برنامه ریزی شش ماهه مدون انجام دادم و همراه با آزمون های آزمایشی در مسیر درست قرار گرفتم.
برای تمام درس هایی که میخواندم تعدادی برگه برای خلاصه نویسی قرار می دادم. خلاصه نویسی ها خیلی مهم بودند هم شب قبل از آزمون های آزمایشی و هم در اوقات دیگر نگاهی به آن ها میکردم و کل مطلب برای من یادآوری میشد. شاید باورتان نشود که درس مکانیک سیالاتی که ازش متنفر شده بودم تبدیل شده بود به دوست داشتنی ترین درسی که در دوران کنکور می خواندم. جوری شده بود که بیشترین وقت خودم را برای خواندن این درس اختصاص می دادم(که البته کار اشتباهی بود!).
کنکور کارشناسی ارشد و تجربه تلخ
در روز کنکور کارشناسی ارشد متاسفانه درگیر اتفاقات غیرقابل پیش بینی شدم که برای هر داوطلب نگون بخت در جستجو موفقیت پیش می آید. البته خودم را برای هر پیشامدی آماده کرده بودم. از مکان بد تا حواس پرتی تا صحبت مراقبان و رفت آمد. اما حقیقتا فکرش را نمی کردم که مکان آزمون من در جایی باشد که تعدادی دانشجوی علوم تربیتی که هیچ قصدی برای دادن کنکور ندارند آنجا باشند. کسانی که صرفا قرار بود تا ساعت خاصی در جلسه حاضر باشند و اصلا قرار نبود تستی بزنند یا سوالی حل کنند.
پس از حدود یک ربع از شروع آزمون همهمه و صحبت آن ها به حدی شده بود که من در جریان ریز صحبت های آن ها قرار می گرفتم و متاسفانه چاره ای هم برای تغییر جا نبود. پس از حدود دو ساعت آن جمع خوش صحبت جلسه را ترک کردند و یک آرامش نسبی من را فرا گرفت که تازه از آن موقع موتور من روشن شد و بهتر تونستم آزمون را بدهم. بگذریم خاطره خوبی نبود چرا که تمام برنامه ریزی من برای موفقیت را تحت الشعاع قرار داده بود. ولی خب بعدا که نتایج کنکور آمد چندان هم ناراضی نبودم گرچه می توانستم رتبه خیلی بهتری هم کسب کنم.
رتبه ۲۹۰ کنکور در گروه تبدیل انرژی و ۲۱۰ در گروه طراحی کاربردی. دو رتبه ای که مرا به بهترین دانشگاه های ایران برای تحصیلات تکمیلی سوق می داد و باعث شد آن خاطره تلخ فراموشم شود. گروه تبدیل انرژی شامل دروس مکانیک سیلات، انتقال حرارت و ترمودینامیک بود که من در آن رتبه پایین تری نسبت به گروه طراحی کاربردی با درس های طراحی اجزا، مقاومت مصالح و استاتیک بدست آوردم. بهر حال در نهایت تصمیم گرفتم در گروه تبدیل انرژی در دانشگاه تربیت مدرس ادامه تحصیل دهم.
عامل مهم در موفقیت
دو عامل مهم در رسیدن به موفقیت خود را یک برنامه ریزی منظم و منسجم و دیگری خلاصه نویسی های دقیق و حساب شده می دانم. برنامه ریزی ها به گونه ای بود که همیشه من را رو به جلو سوق میداد و نمی گذاشت فرآیند درس خواندن شش ماهه من را اسیر خستگی و فرسایشی شدن کند. از طرفی خلاصه نویسی ها به من قوت قلب میداد چرا که رشته های مهندسی و بالاخص مهندسی مکانیک دارای فرمول ها و روابط ریاضی فیزیک زیادی هستند که هر چقدر هم کار و تمرین می شدند آخر ممکن بود تعدادی از آن ها از ذهنم بروند ولی خب چون خلاصه نویسی ها را مدام مرور می کردم تقریبا تمام مطالب و روابط مهم در ذهنم مانده بود و نگرانی از این بابت نداشتم.
پیشنهاد می کنم مطلب خلاصه نویسی:بایدها و نبایدها را مطالعه بفرمایید.
حرف آخر
ختم کلام اینکه کنکور، این بلای غیر طبیعی و این غول بی شاخ و دم را باید هر طور که شده رام کرد و این دوره مهم در زندگی را به بهترین نحو سپری کرد. تمام سختی هایی که در این دوران کشیده می شوند قطعا به نتیجه ای بهتر در آینده منتهی می شوند.
در صورت علاقه می توانید مطلب فضا و اسرار پنهان در آن را بخوانید.